تصویر هدر بخش پست‌ها

دنیای رمان

خوش اومدی.....رمان هارو بخون مطمعنم پشیمون نمیشی

معرفی رمان جدید🎆

| 𝓜𝓮𝓵𝓲𝓷𝓪🌸

درود دوستان نویسنده جدید هستم اسمم ملیناعه امیدوارم حالتون خوب باشه💎

اومدم با اولین رمانم به اسمه «عشقی که به نفرت تبدیل شد»

پس پلیز بزن رو ادامه مطلب....  

نام: ماریا                 سن: ۲۶                شخصیت: بازیگوش، احساساتی،کنجکاو اما مهربون، به اندازه گراز وحشی میخوره. 

نام: ویلیام              سن: ۲۸                  شخصیت: عاشق کتاب، ساکت، از اون بد بوی هایی که چشم غره ی ترسناک دارن،مهربون حتی بچم زود وابسته میشه اما با خنده هاش دلت رو میدزده🥷🏻

                   مقدمه

* ماریا و ویلیام  از زمان بچگیشون باهم دوست بودن تا یک شب توی عشق و حال های نو جوونیشون اون ها تصمیم میگیرن باهم شطرنج فوق خشن آتشی بازی کنن(شما خودتون بفهمید دیگه🙄🤐) 

 

و وقتی پدر ماریا از یک چیز هایی بو میبره چون اونها دوست های خانوادگی بودن پدر ماریا تصمیم میگره یک نقشه خبیثانه بکشههههههه😈😈😈😈👹(خودا به من عقل میده تو ادامه رو بخون) 

 

اون مجبور بود ولی باید این کار رو میکرد اون زنش ینی مادر ماریا رو کشت و انداخت گردن ویلیام، ویلیام که فقط اون موقع ۱۸سالش بود. بعد رفتن ویلیام به زندان مادرش دق کرد و کون..  نه ینی جون داد به خدای آسمونا برس به داد دل عاشق ما جونا(عقل نداریم راحتیم😌) 

 

 

خب بعد مرگ مادر ویلیام پدر ویلیام بخاطر حمله قلبی مرد. 

تنها کسی که برای ویلیام مونده بود ماریا بود با قول شکسته شده اون ماریا گفت حتماً کاری میکنم که بیای بیرون ولی کاری نکرد و حس عشق ویلیام نسبت به ماریا از عشق به کینه تبدیل شد. 

 

                   پآیآن

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نه پایان چیه ویلیام باید شغل خانوادگی شون رو ادامه بده اون شغل....................... 

تمام امید وارم خوشتون اومده باشه چون مقدمه بود شرط نمی زارم  

بدرود